خونه عمه وجیه و معصوم
همه وجودم دیروز بابا جون زنگ زد و خواست ک بریم پیشش خونه عمه وجیه .ما حدودای ساعت ١٢بود ک رفتیم. عمه معصوم و بچه ها هم پایین پیش ما امدن و ناهار باهم بودیم و ی قیمه خوشمزه با ترشی خوردیم.هر چند ک ترشی برا حال سرماخورده ی من خوب نبود. اما خب نمیشد ک نخورم.عصر هم عمه جون ی ساندویچ الویه خوشمزه بهمون داد. میوه . چای ک بماند .بعداز نماز مغرب هم همگی رفتیم خونه عمه معصوم دستش درد نکنه ی سوپ خیلی خوشمز بهم داد ک واقعا برام خوب بود و شام هم لوبیا پلو خوردیم بازم با ترشی .مامان جون بنده خدا میگفت ترشی نخور برات خوب نیس اما بخدا نمیتونستم نخورم چکار کنم دست خودم نبود دلم میخواست دیگه.ی کاسه ترشی رو خودم تنهایی خوردم. اخر شب هم عمه معصوم اینا ...