اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

روز تاسوعا و نذری باباجون

عمر مامان امروز روز تاسوعا س همه دنیا رو غم گرفته .دل منم ی جورایی غمگینه.اخه امروزامام حسین...........  از صبح امروز بابایی رفته خونه باباجون تا طبق نذر هرساله حلیم رو بار بگذارن .منم الان خونه ام و قراره برم سفره حضرت ابوالفضل (ع)و بعدش میرم خونه باباجون تا فردا ک انشاالله حلیم رو پخش میکنن. مراقبت هستم .این و بدون ک خیلی دوستدارم .عاشقتم عشقم .سر دیگ حلیم حتما برای سلامتیت و عاقبت بخیریت دعا میکنم مامانی . فرشته کوچولوی مامان مراقب خودت باش خدارو شکر  نذر بابا جون هم به خوبی انجام شد.ببخشید ابنباتم چهارشنبه خیلی اذیت شدی اخه تا ساعت 2:30شب مهمون میامد و میرفت (برای هم زدن حلیم )دیگه تا خوابیدیم ساعت 3بود زینب ک...
22 آبان 1392

ازمایش

جونم برات بگه عشق مامان فردای سونو رفتم پیش خانم دکتر و ایشون برام ازمایش نوشت تا اانجام بدم و ٣اذر برم پیششون .شنبه صبح زود با بابایی رفتیم ازمایشگاه لرزاده و ازمایشم رو انجام دادم انشاالله ٢٨ام همین ماه جواب امادس و بابایی باید بره زحمتشو بکشه .   الهی ک هیچ مشکلی وجود نداشته باشه و سالم باشی.
21 آبان 1392

امروز مامان و بابا

فسقلی من بابا مهدی امروز مارو ناهار مهمون کرد به سفره خونه ؛ خیلی خوش گذشت.روز خوبی باهم داشتیم . در ضمن عزیز دل مامان امشب با بابایی رفتیم نماز جماعت .بعداز نماز هم ی چای خوشمزه خوردیم و من  و شمابرگشتیم خونه و بابایی رفت دنبال ی سری از کاراش . البته تقریبا دو سه هفته ای میشه ک مامانی بیشتر نماز های ظهر و مغرب  رو تو مسجد میخونه. اونم باکی با نی نی نازش با نفسی ک تا هفته پیش از وجودش بی خبر بوده. فکرشو بکن ابنباتم درست از لحظه ای ک خدا شمارو تو دل مامانی گذاشته یهو به دل مامان بیفته نمازهای یومیشو تو مسجد و به جماعت بخونه . وای ک چقدر وجودت با برکته ک مامان و مسجدی کردی تو ثواب نماز جماعت شریکش کردی . الهی...
10 آبان 1392

5شب دیگه

ابنباتم ٥ شب دیگه ک بخوابیم .چهارشنبه میرسه و مامانی نی نی نازش و برا اولین بار میبینه . وای چ لحظه شیرینیه  عشق مامان  هروز برای سلامتی و تندرستی شما نفس مامان دعا میکنم . هنوز هیچکس جز بابایی و مامانا و دایی جون احسان  نمیدونه  ابنباتم تو دل مامانیشه. (تا خیالم راحت نشه ک سالمی به کسی نمیگم قبل از این هم  همیشه تصمیم داشتم بعد سه نهایتا چهار ماهگی همه متوجه شن.دوست ندارم زودی همه بفهمن ) هدیه دوستداشتنی من عاشقتم ...
10 آبان 1392

روز شماری تا 15 ابان

عزیز دلم بی صبرانه منتظر اومدن چهارشنبه و اولین دیدارت هستم خدا کنه روزا زود بگذره و ١٥  ابان برسه.     ٨ شب دیگه باید بخوابم  تا چهارشنبه بیاد. تو دل مامانی هستی , اما مامان نمیدونه چند وقته ؟ یعنی چند هفتته مامانی ؟ فکر کنم ٢ یا ٣ هفته باشه .نمیدونم وای چطور تا چهارشنبه صبر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقد سخته انتظار کشیدن ؟ عشق مامان بی تابتم ...
7 آبان 1392

مهدی جان تولدت مبارک

تفاوتي ديگر به بهانه­ي تقارني فرخنده  امروز بهانه اي بزرگ براي شاد بودن و خنديدن و شانه با لا انداختن دارم امروز طليعه ي زيباي سحرگاهان درخشان تر و زيباتر از هميشه متفاوت مي تابد تا از دل ارديبهشت پروردگار موجودي با لطافت بهشت تقديم لحظه هايم كند آري موجودي در راه است، مسافري دوست داشتني كه  همسفر سفر زندگيم خواهد ماند و با مهرباني ابدي و وصف ناپذير واژه به  واژه صبوري را برايم معنا خواهد كرد بهترين معلم صبوري لحظه هاي زندگيم از راه آمده است ، مولود فرخنده اي امروز روزي دستانم شده است كه به واسطه اش خلف عادت اين روزها مقرر است اين بار از زبان فرزندم  براي ديگري كه دوستش دارم و مطمينم شانه هايش م...
2 آبان 1392