اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

خونه عمه وجیه و معصوم

1392/10/15 10:44
نویسنده : مامان مرجان
187 بازدید
اشتراک گذاری

همه وجودم

دیروز بابا جون زنگ زد و خواست ک بریم پیشش خونه عمه وجیه .ما حدودای ساعت ١٢بود ک رفتیم. عمه معصوم و بچه ها هم پایین پیش ما امدن و ناهار باهم بودیم و ی قیمه خوشمزه با ترشی خوردیم.هر چند ک ترشی برا حال سرماخورده ی من خوب نبود. اما خب نمیشد ک نخورم.عصر هم عمه جون ی ساندویچ الویه خوشمزه بهمون داد. میوه . چای ک بماند .بعداز نماز مغرب هم همگی رفتیم خونه عمه معصوم  دستش درد نکنه ی سوپ خیلی خوشمز بهم داد ک واقعا برام خوب بود و شام هم لوبیا پلو خوردیم بازم با ترشی .مامان جون بنده خدا میگفت ترشی نخور برات خوب نیس اما بخدا نمیتونستم نخورم چکار کنم دست خودم نبود دلم میخواست دیگه.ی کاسه ترشی رو خودم تنهایی خوردم. اخر شب هم عمه معصوم اینا مارو رسوندن فبل از اومدن تو پارکینگ بابا مهدی کلی شیطنت کردو رقصید و مامان جون هم وسطاش ی قری میومد کلی خندیدیم .

ب هر حال روز خوبی رو باهم داشتیم و خیلی خوش گذشت .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ناديا
18 دی 92 14:21
سلام عزيزم تا باشه از اين شاديا با اجازه لينک شدين به ما هم سري بزن خوشحالم مي کني
مامان مرجان
پاسخ
سلام گلم انشاالله به زودی برای شما.باشه حتما . ممنونم