اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

تبریک تولد پدرم

پدرعزیزم   تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست.   به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنم.   ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم.    تولدت آذین زندگی ام باد. دوستت دارم بهترینم . ...
4 ارديبهشت 1393

خدایا..............

   خطا از من است، می دانم   از من که سالهاست گفته ام " ایاک نعبد " امــــــــــــــــــــــــــا به دیگران هم دلسپرده ام...   از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین" امــــــــــــــــــــــــا   به دیگران هم تکیه کرده ام امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا رهایم نکن   بیش از همیشه دلتنگم   به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...   خداوندا   دل به تو سپرده ام   مرا به حال خود وا مگذار... خدایا  پسرم را به تو سپرده ام برایم حفظش کن............ ...
2 ارديبهشت 1393

در استانه هشتمین ماه سفری من ودردانه ام

نازنین پسر دلبندم ؛ اینک در استانه هشتمین ماه سفر مشترکمان ،در روزهایی که لحظه لحظه اش با حس و حالی متفاوت ترجمه میشود؛ گرمای هوا اغاز میگردد.وسنگینی وزن نازنینت نشانه ای پررنگتراز حضورت را به تصویر میکشد. فارغ از کوچی که چندی پیش اتفاق افتاد،بیشترازقبل،دقیق تر از گذشته وبا تامل تر از ایام پیشین به راز خلقت،به معجزه تولد می اندیشم. عزیز دل مادر بسیار بسیار مشتاقم از حس و حالی که در این 9 ماه تجربه می کنی مطلع باشم؛ گویا قدرت خواب داری و دیدن رویا، در رویاهایت چه میگذرد جایی از رویاهایت مکانی به اسم زمین را به تصویر می کشند؟  چه میبینی مهدیار مادر؟؟؟ برای من و بسیاری از زمینیان تولد موجودی ب...
29 فروردين 1393

مادرانگی

ستاره فروزان شب های مادر، این روزه ها  مادرانگیم را با تو تجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــربه می کنم و  حسی متفاوت در لحظه لحظه هایی که می گذرانم تجربه های این دقایق را رنگ و بویی دیگر میبخشد بیداری های ناخواسته شب هایم می آموزند اولویتی بالاتر از نیاز و خواسته من وجود دارد  و در راه است دلشوره های اغلب لحظه های این روزهایم به من یاد میدهند،دوران تنها با خود وبرای خود بودنم رو به پایان است. و من !!!!!!!!!!!!!!! مامان  مرجان خسته و بی حس و حال این روزهایت در تقابل این حس ها  و دلشوره ها  در ستیزاست میجنگد و می هراسد و می نشیند و دوباره بر میخیزد به امید حضورت به لطف وجودت. تجربه عجیبی است&...
17 فروردين 1393

زندگی دوباره مادر

عزیزترینم ،مهدیارم با ارزش تر ازتو، توهستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده   قدم به قدم باتو،لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت،    ماندن خاطره هایی که مرور کردن آن در آینده ای نزدیک دلها را شادمیکند   و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم   و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه های زندگی ام است   پایانی ندارد زندگی ام با تو   آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو   فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم   آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم٠ ...
7 فروردين 1393

در واپسین لحظات سال 1392

باران می بارد، به حرمت کداممان؟ نمی دانم!!!!! من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است خدا با همه جبروتش ناز می خرد نیاز کن............................ پسرم ، این روزها که بی تعلق از همه چیز در جایی میان پاکی و عظمت آسمان و  رهگذر زمین ، می کوشی تا زندگی را بیاموزی  با تمام وجود ، بی وقفه و منسجم به لحظه آمدنت می اندیشم. به روزی که در همین نزدیکی ها، سروش آمدن سر خواهی داد و تمام دستان خالیم را پر از حس  قشنگ بودنت خواهی کرد. مهدیارم  چه خبر از آن سوتر ها!!! رنگ و بوی خدا مدتی است به واسطه زمینی شدنم چون همیشه نیست هر چند معجزه وجودت خواسته و ناخواسته دستانم را به آسمان می برد تا شاکر...
29 اسفند 1392

راز بندگی

خدایا تمام زیبایی دنیایت درخشندگی مرواریدهایت بوی مست کننده ی گل هایت و ابی بودن اسمانت ونماز های خیس از اشک هایم همه را فراموش کن فقط گوش سپار میخواهم رازی گویم که زخمش ازارم میدهد خدایا دوستت دارم..... ای رب من واین همان رازیست که به بخاطرش برایت زندگی میکنم   ...
12 اسفند 1392

برای مرجانم

    مرجان عزیزم   در اسمان ابی زندگیم       تو تک ستاره عمرمی                                   دوستت دارم بهترینم             تمام هستی زندگی ام                      ...
6 اسفند 1392