اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

و باز هم شنیدن اوای قلبت(در29هفتگی)

1393/1/26 12:21
نویسنده : مامان مرجان
207 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گل مامان 

امروز صبح با بابایی برای بررسی وضعیت شما بعد 4هفته راهی بیمارستان شدیم.تقریبا حدودای ساعت 8:15بود که رسیدیم.بابایی نوبت گرفت برامون خداروشکر نفر دوم بودم مامانی.

بابایی بنده خدا موند پیشمون تا برمونگردونه خونه.

اما برعکس همیشه خانم دکتر امروز دیر اومد تو بخش و تا ساعت 10:30منتظر نشستیم.شما هم که انگار حوصلت سر رفته بود اخه  یا تکون میخوردی یا لگد بارون میکردی مامانو؛منم کلی کیف میکردم .

بلافاصله بعداز اومدن خانم دکتر منشیش اسمم رو صدا زد و رفتم داخل اتاق بعد از وزن گیری و فشار و شنیدن صدای قلب گل پسرم که الهی قربونت برم.خانم دکتر از روی دلم شمارو معاینه کرد که ببینه در وضعیت خوبی بسر میبری یا نه؟ عشق مامان.اما احساس کردم ی مقدار اذیت شدی اخه توی تمام راه خودت و سفت کرده بودی تو دلم

که خداروشکر همه چی خوب بود.وعجبی بود که اذیت نکردی.اخه هربار که میرفتم موقع شنیدن صدای قلب غایم موشک بازیتون میگرفت و باید یه 10دقیقه ای دنبالت میگشتیم و با کلی اصرار و خواهش تمنا مامان دست اخر مجوزشنیدن صدای قلبت رو بهمون میدادی.(الهی قربونت برم مادر که عاشق همین شیطونک بازیاتم)

اخ که چه لذتی داره وقتی صدای قلبت رو میشنوم،انگار که دیگه تمام دنیارو بهم دادن.خداروشکر

دوستت دارم پسرکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان زهرا وفاطمه
26 فروردین 93 20:46
سلام،عزیزم خوبی نی نی چطوره؟خداروشکر که همه چی روبراهه؟مواظب خودت و کوچولو باش
مامان مرجان
پاسخ
سلام عزیزم.خوبم الحمدلله،نی نی هم خداروشکر خوبه.چشم.ممنونتم.شما هم مراقب خودتون باشین.
مامان زهرا وفاطمه
26 فروردین 93 20:48
تو می گویی باران صدای پای اجابت است ؛ نیاز کن ! اما مسلک من ، مسلک درویشان است ! چه دارند که از هر حیث بی نیازند ؟! آن نیازی که تو را بی نیاز می کند ! اما من در اوج بی نیازی ، به تو نیاز پیدا کردم ! پس ببار باران . . . !
زهرا
26 فروردین 93 23:25
به هرکس نیکی کنی او را ساخته ای و به هرکس بدی کنی به او باخته ای...
مامان مرجان
پاسخ
کلام زیباییه ممنون زهرا جان
مامان زهرا وفاطمه
27 فروردین 93 12:29
خدایا: در دو راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .
مامان زهرا وفاطمه
27 فروردین 93 12:32
ارزشمند ترین مکانهایی که در دنیا می توان حضور داشت در فکر کسی در دعای کسی در قلب کسی
زهرا
28 فروردین 93 0:59
دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای دل گرفته ما بین و دلگشایی کن
ساجده
28 فروردین 93 1:09
دو چیز بهترینند… گریستن از سر شوق .. و… خندیدن از ته دل…. امیدوارم … هر دو مال شما
ساجده
28 فروردین 93 1:09
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند…
مامان مرجان
پاسخ
ممنون ساجده جان،من هم برای شما ارزوی خوشبختی میکنم.
ابجی مریم-حیات طیبه
28 فروردین 93 10:02
سلام خانوم گل ممنون که به وبلاگم امدید ان شالله فرزندی سالم وصالح به دنیا می اورید من با کمال افتخار لینکتان کردم
مامان زهرا وفاطمه
28 فروردین 93 11:58
دلتنگم دلتنگ همه سالهای رفته دلتنگ همه ی روزها دلتنگم دلتنگ نبودن همه عاشقانه هایم دلم تنگ نیست دلم دیگر نیست دلی نمانده تا دلتنگ باشم در حسرت رفتن روزهایی که با تو بودم"مادر"
مامان مرجان
پاسخ
خدا رحمت کنه مادرت رو عزیزم.هیچ چیز دیگه ای نمیتونم بگم.
یگانه
28 فروردین 93 12:21
دو چیز بهترینند: گریستن از سر شوق، خندیدن از ته دل، امیدوارم هر دو مال تو باشند.
مامان مرجان
پاسخ
مرسی یگانه جان ، همچنین برای تو
یگانه
28 فروردین 93 12:23
با نگاه کردن ب آسمان خرسندم ک با وجود فاصله ها باز هم زیر یک سقفیم.
یگانه
28 فروردین 93 12:24
صداقت تنها امتحانی است ک در آن نمی توان تقلب کرد ... پس صادقانه ب یادتم.
زهرا
28 فروردین 93 18:40
گفتم:مادر گفت:جانم گفتم:درد دارم گفت:درد ت بجانم گفتم:گرسنه ام گفت:بخور از سهم نانم گفتم:کجا بخوابم گفت:روی چشمانم اما یکبار نگفتم،من خوبم،من شادم همیشه از درد و رنج گفتم به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام
زهرا
29 فروردین 93 0:28
سلام عزیزمممنونلطف داریاز پیشهادتم هم مچکرم
مامان مرجان
پاسخ
سلام گلم.خواهش میکنم
زهرا
29 فروردین 93 0:40
رفیق معامله فسخ شد!در قبال دنیا یک تار مویت را خواستند،ندادم!
مامان مرجان
پاسخ
دمت گرم
زهرا
29 فروردین 93 0:41
کمترین آرزویم این است:هرگز با چشمان مهربانت،نامهربانی روزگار را نبینی.
مامان مرجان
پاسخ
ممنونم عزیزم
زهرا
29 فروردین 93 0:42
گاهی خنده دار ترین خاطرات،ساده ترین بهانه برای گریستن می شود.
زهرا
29 فروردین 93 0:44
می دونی بزرگترین شادی دنیا چیه؟!تو دل اونایی که دوستشون داریم غم نباشه
مامان مرجان
پاسخ
خداکنه.
زهرا
29 فروردین 93 0:45
صداقت تنها امتحانی است که نمی توان در آن تقلب کرد
مامان مرجان
پاسخ
واقعا همینطوره
زهرا
29 فروردین 93 1:13
مرجان،م.ع تو نیستی؟!که برام نظر میذاره؟!
مامان مرجان
پاسخ
چطور مگه؟؟؟؟؟؟؟
زهرا
29 فروردین 93 1:34
آره خودتی با اسم م.ع و تازه وارد نظر میذاری
مامان مرجان
پاسخ
وا چه حرفا
...
29 فروردین 93 8:40
ببخشید من شمارو لینک کردم ولی اسم وبلاگ خودمو اینجا نمیبینم؟
مامان مرجان
پاسخ
منتظرتون بودم.اخه شما ادرستون رو ننوشتید.حتی نام وبلاگتون.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟