در استانه هشتمین ماه سفری من ودردانه ام
نازنین پسر دلبندم ؛
اینک در استانه هشتمین ماه سفر مشترکمان ،در روزهایی که لحظه لحظه اش با حس و حالی متفاوت ترجمه میشود؛
گرمای هوا اغاز میگردد.وسنگینی وزن نازنینت نشانه ای پررنگتراز حضورت را به تصویر میکشد.
فارغ از کوچی که چندی پیش اتفاق افتاد،بیشترازقبل،دقیق تر از گذشته وبا تامل تر از ایام پیشین به راز خلقت،به معجزه
تولد می اندیشم.
عزیز دل مادر بسیار بسیار مشتاقم از حس و حالی که در این 9 ماه تجربه می کنی مطلع باشم؛گویا قدرت خواب داری و
دیدن رویا، در رویاهایت چه میگذرد جایی از رویاهایت مکانی به اسم زمین را به تصویر می کشند؟
چه میبینی مهدیار مادر؟؟؟
برای من و بسیاری از زمینیان تولد موجودی به نام تو نشانه امید خداوند است به خلف شدن فرزندان آدم آمدنت از آن
دیار سراسر پاکی و درخشندگی و نور پیامی است از سوی یگانه معبودمان دال بر هدفدار بودن نظام خلقت و جدای این
احوالات القای حس غروری است که به واسطه مادر یا پدر شدن ارزانی برخی ازبندگان خود می گرداند که کاش و ای
کاش لیاقت شکر گذاری آن نعمت و خوب بندگی کردن در برابراین لطف عظیم را داشته باشیم .
این خلاصه حس های یک مادر است ، درنگ تامل سکوت شاکر بودن اندیشیدن دلهره اضطراب نگرانی شادی خستگی
تفاوت و مجموعه ای از تناقض های بزرگ .
خلاصه حس فرزند بودنت چیست مادر؟؟
در بطنم چه می کنی؟
تکان های همیشگی و زیادت از چه نشات می گیرد؟
رویاهایت مملو از چیست؟؟؟
کاش می شد تو نیز از خودت برایم می گفتی ، و مادر شعر چشمانت را از بر می نمود.
عجیب در کوششم عکسی از تصویرت برای این روزهایم مجسم کنم
از راز چشمانت
نوع نگاهت
جنس دلت
عمق آرزوهایت
و طرز نگرشت به زندگیییییییییییییییییی
برای به بر کشیدنت صبوریم رو به اتمام است و هنوز که در وجودم داشتنت را عاشقانه شادم ، دلتنگ روزهای بی حضورت هستم.
دوستت دارم پسرم