مسافر لحظه های دیروز و هنوز و همیشه ام پسر نازنینم،همسفر لحظه های خوب زندگیم با حضورت به لطف خدای خوب مهربانم حسی متفاوت معنوی و معجزه ای بزرگ را در درونم تجربه میکنم.در بطنم انجاییکه جز خودم و خدای همیشه لحظاتم کسی از ان با خبر نیست،خبری دارم. خبری پاک بی الایش رها از همه دغدغه های عصر اهن و ادم و غروب خبری به نام تو مهدیار خبری به وسعت جهانی که از ان می ایی خبری به پاکی روح بزرگت که چندی پیش خدا در ان دمیده است پسرم می کوشم که از تو از لحظه های مشترکمان ؛ از دنیایی که قرار است در همین نزدیکی به سراغش ایی برایت قصه های زیبا بازگویم . می کوشم از انچه قرار است در اینده ای که در دو قدمی به انتظار قدومت نشسته...