سونوگرافی غربالگری دوم
سونوگرافی غربالگری دوم
تو یه صبح لطیف و زیبا...
پسرکی از جنس عشق به زندگی ام رنگی تازه زد و من مادر نامیده شدم.
پسرکم به خاطر وجود تو مادر شدم و لبریز از عشق
و شدی تمام دنیای من
عمر مامان ببخشید با تاخیر برات پست میزارم.
دیروز با بابایی رفتیم سونوگرافی برای انجام غربالگری دوم .ک دیگه خیالمون راحت راحت شه ک نی نی ناز مامان صحیح و سالمه.
نفر اول اسم مامان و صدا کرد برا سونو.داخل اتاق حدود چند دقیقه ای معطل شدم تا سونو دو خانم دیگه ک برای تعیین جنسیت بود انجام شه .چراکه سونو مامان زمان بیشتری لازم داشت اخه قرار بود تمام اعضای بدن نی نی چک بشه تا از سلامتیت به طور کامل با خبر شیم.
نوبت رسید به مامان نمیدونی چه حالی داشتم تمام خواسته ام از خدا توی اون لحظه صحت و سلامتیت بود .تا خانم دکتر گوشی رو گذاشت رو دلم خیلی برام سخت بود ببینمت اخه سونو سه بعدی بود و نمیتونستم درست تشخیص بدم کجای دلمی یا سر کجاست و.....فقط برای چند لحظه تونستم ستون فقراتت رو ببینم .دیگه طاقت نیاوردم و از خانم دکتر احوالت رو پرسیدم و اوهم شروع کرد به نشون دادن اعضای بدن شما و تین جملات رو تکرار میکرد:این ستون فقراتشه ک سالمه،این بطن چپ و راست مغزشه ک مشکلی نداره،مهده تشکیل شده کلیه ها تشکیل شدن این انگشتاشه این پاهاشه ،لبش شکری نیست فاصله چشماش رعایت شده ،پسره.
خلاصه ی چند دقیقه ای منتظر موندیم تا جواب سونورو گرفتیم همون جا ی نگاه گذری بهش انداختیم و بابایی
وقتی ک این جمله هارو تکرار میکرد و منو هر لحظه پیش از پیش به سالم بودن امیدوار میکرد تنها خدارو تو دلم شکر میکردم و اشک چشام سرازیر شده بود که دیگه جلو خودمو گرفتم.نمیدونی اون لحظه ای ک ی مادر میفهمه بچه اش صحیح و سالمه چه حسی داره هیچ حسی قشنگ تر این حس فکر نمیکنم باشه اخه مهمتر از این چیزی نیست بازم خدارو صد هزار مرتبه شکر.
کارم تموم شد و از اتاق اومدم بیرون باید میبودی و حال بابایی رو از نزدیک میدیدی ک چقدر مضطرب بود تا بیرون اومدم بابایی اومد جلومو پرسید سالمه؟صحیح سلامته ؟منم فقط نگاش میکردم.دلم میخواست ی کوچولو اذیتش کنم اما دلم طاقت نیاورد و دلشو اروم کردم و گفتم اره سالمه .از سرش گرفته تا پاش.
کلی ذوق کرد و خداروشکر کرد و سریع برامون صدقه انداخت انقدر ک سلامتیت برامون مهم بود ک بابا اخرسر یادش افتاد سراغی از جنسیت بگیره ک.....با یذره اذیت بالاخره بهش گفتم........
منو رسوند خونه و خودش رفت. درضمن مامانا هم دوبار تو این مابین تماس گرفت و حال و احوالمونو پرسید.
دیگه بقیه مطالب رو میگذارم برای بعد اخه دیگه خوابم گرفته و نمیتونم بنویسم.
دوستدارم پسرم ،میخوام همه دنیا برای تو باشه
بد نیس ی نیم نگاهی به این پایین بزنیم.بنظرم جالبه معلوم میشه کیا میتونن سونو گرافیس بشن:
نام تشخیص
بابا مرتضی: پسر
عزیز: دختر
ابجی مریم: دختر
شیما: پسر
مامان: دختر
خاله پریسا: پسر
خاله هنگامه: پسر
مامان خاله هنگامه: پسر
ابجی مهتاب: دختر
خاله اکرم : پسر
خاله منصوره: پسر
عمه معصومه پسر
خاله طاهره: پسر
