جشن ویارونه
عزیز دل مامانی پنج شنبه از راه رسید و مراسم جشن ویارونه مامان هم به خیر و خوشی انجام شد.
بزار از روز چهارشنبه شروع کنم برات به گفتن:
حدودای ساعت ٣بعداز ظهر بود ک مامانا و دایی ماهان رو بابامرتضی اورد خونمون با کلی وسایل و چیز میز.مثل حبوبات پخته اش و جو خیس کرده و سالاد الویه و چای و قند و خلاصه همه وسایل و خوراکیهای مربوط به مهمونی .بنده خدا مامانا نیومده شروع به کار کرد از جمع و جور کردن خونه تا تمیز کردن سرویس دستشویی و ظرفشویی.درست کردن شام شب .البته خودم قورمه سبزی رو ک بار گذاشته بودم مامانا زحمت خورشت غوره بادمجان رو کشید ک ساعت شد ٤و عزیز و ابجیا اومدن من و ابجی مهتاب و مرضی با ماهان و یاسمین رفتیم خیابون خراسون برا یاسمین خرید عید کردیم و برگشتیم خونه تا اقایون اومدن و شام خوردیم انقدر خوش بهمون گذشت ک دوست دارم با تمام جزییات برات بگم حیف حرف زیاد دارم برا گفتن.خلاصه برسیم به اخر شب حدودای ساعت ١٢ ک همه رفتن و من و مامانا و ابجی مریم و عزیز موندیم و کلی کار .سالاد کاهو هارو ظرف کردیم و تزییناتش رو انجام دادیم ابجی سالاد الویه رو سس زد و با مامانا قالباشون زدن و تزیینشم ک بنده انجام دادام .عزیز و ابجی سلفون کردن.و بعد اش رو بار کردن و خوابیدیم .تا نماز صبح و خوردن صبحونه.
بعداز جاروبرقی عزیز و مامانا رفتن بازار میوه و میوه خریدن ابجی هم شروع کرد به درست کردن ماکارانی منو دایی ماهان هم با هم سر گرم بودیم ک ابجیا اومدن و بعدش مهمونا یکی یکی سر رسیدن .بعداز خواندن نماز ظهر سفره رو پهن کردن و ناهار صرف شد دختر خاله های مامان و عزیز و ابجیا زنداییا خیلی زحمت کشیدن واقعا دستشون درد نکنه .