روز تاسوعا و نذری باباجون
عمر مامان
امروز روز تاسوعا س همه دنیا رو غم گرفته .دل منم ی جورایی غمگینه.اخه امروزامام حسین...........
از صبح امروز بابایی رفته خونه باباجون تا طبق نذر هرساله حلیم رو بار بگذارن .منم الان خونه ام و قراره برم سفره حضرت ابوالفضل (ع)و بعدش میرم خونه باباجون تا فردا ک انشاالله حلیم رو پخش میکنن.
مراقبت هستم .این و بدون ک خیلی دوستدارم .عاشقتم عشقم .سر دیگ حلیم حتما برای سلامتیت و عاقبت بخیریت دعا میکنم مامانی .
فرشته کوچولوی مامان مراقب خودت باش
خدارو شکر نذر بابا جون هم به خوبی انجام شد.ببخشید ابنباتم چهارشنبه خیلی اذیت شدی اخه تا
ساعت 2:30شب مهمون میامد و میرفت (برای هم زدن حلیم )دیگه تا خوابیدیم ساعت 3بود زینب کوچولو هم(دختر عمو احمد)کلی گریه کرد و زن عمو فرشته تا صبح چشم روهم نذاشت.
بعداز نماز صبح شروع به پخش حلیم کردیم .باباجون میکشید زن عمو فرشته میاورد پیش من تزیین
میکردم بابایی و عمه وجی هم میبردن پخش میکردن .بعدشم ک دیگ و اجاق بابایی و بقیه جمع کردن
من و بابایی و شماهم ک باهم حلیم خوردیم و ساعت 10:30به سمت خونه راه افتادیم .جات خالی
با بابایی تا خونه پیاده اومدیم وتو راه کلی نذری امام حسین خوردیم .ی جا اش جو ی جا دیگه
شربت پرتغال و اخرین جا شربت زعفران.
وبعد رسیدیم خونه و لباسامونو عوض کردیم و رفتیم مراسم ظهر عاشورا. دیشب هم ک با مامانا و دایی کوچولوت و زن عمو فرشته رفتیم شام غریبان .بعدشم با زن عمو اومدیم خونه بابایی و عمو احمد اومدنو باهم شام خوردیم ......