اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

واکسن دوماهگی

1393/6/4 18:55
نویسنده : مامان مرجان
283 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامانمحبت

دیروز (دوشنبه صبح) حدودای ساعت 7:30بود که شما با صداهاتونگریه مامانی رو از خوابخواب بیدار کردی و یاداوری کردی که روز واکسنه.

بابایی  هم حاضر و اماده بود که مارو همراهی کنه.niniweblog.com


پس

تشویقجشننازنین پسرم دو ماهگیت مبارکتشویقجشن


 

بعد از یکمی شیر خوردن شما.niniweblog.comبا کارت واکسن راهی خانه بهداشت شدیم.niniweblog.com

و تقریبا ساعت 8:30برای زدن واکسن به داخل اتاق رفتیم و خانم دکترniniweblog.com به ران راست و چپ شما واکسن را تزریق کرد.غمگین

الهی بمیرم غمناک، هنوز واکسن اول رو نزده اشک تو چشام جاری شدniniweblog.com وقتی که معصومیت نگاهت رو تو چشمات میدیدم.غمگینیاد این می افتادم که قراره سوزن به پات بزننغمگین

هنگام زدن واکسن اول گریه رو سر دادی گریهو چنان گریه کردی که از شدتش  برای لحظه ای فقط صورتت رو دیدم که سرخ شد و تقلا هایت رو برای بالا امدن نفست.ترسو

انقدر ترسیده بودم که سریعا بغلت کردم و گفتم نفسش بالا نمیاد که به شکر خدا همان لحظه دوباره صدای گریه ات رو شنیدم. گریه

نوبت به واکسن دوم رسید و گریه هایتگریه و قطره ......

به محض اینکه بغلت کردم اروم شدی و به خواب رفتی.خواب

هنوز برای نوبت قد و وزنت منتظر نشسته بودیمniniweblog.com که عمه معصوم و عمه وجیهه به دیدار ت امدن.niniweblog.comتا از نزدیک حال و روزت رو ببینن .دستشون درد نکنه.بوس

خلاصه بعد ساعاتی معطل شدن متنظربالاخره نوبت به ما رسید و شما در ترازو قرار گرفتی .

شکر خدا رشد خوبی رو داشتیخندونک. وزن:5500     قد:57    دور سر: 39

و با راحت شدن خیالمون از عمه ها جدا شدیم بای بایو با بابایی به خونه امدیم.

و بعد از دقایقی مامانا و دایی کوچولوت هم امدنniniweblog.com.مادر بمیره که درد داشتی و گریه میکردی گریهو با خوردن استامینفون در هر 4ساعت و شیرمامان به خواب میرفتی خواب آلودو روز از نو و روزی از نو.niniweblog.com

عصر هم تب شما شروع شد و با تب سنج مامان معصوم تبت را کنترل میکردو با گذاشتن دستمال خیس روی پیشانیت حرارت تبت  را کمتر از پیش کرد.

و امروز تا ظهر تبت کاملا قطع شد و دردت هم کمترالبته صبح چند باری تمام شیر مامان رو بالا اوردی(بخاطر تبت مادری) الان کمی بی حال هستی.غمناکو الان روی پای من خوابیدی و مثل همیشه دستات باز و رو به خداست.

مامانا هم دیگه رفت بای بای.در ضمن باباجون و مامان جون  و خاله شیما هم تلفنی جویای احوالت بودند تلفنو دایی احسان و بابا مرتضی هم دیشب به دیدت امدن.امروز هم عزیز و ابجی مریم و مرضیه و مهتاب و خاله هنگامه بهمون سر زدن.دست همگیشون درد نکنه.بوس


 

غمناکمیبینی رنگ و روی بچمو

الهی بمیرم برا پسرم

هیچوقت نبینم بی حالیت رو مادرغمگین

بچم از بی حالی دیگه نا گریه هم نداره تا من و متوجه گرسنگیش کنه

داره دستش رو میخورهغمگین

 

ببین بچم چه ناز خوابیدهمحبت

 

 

پسندها (2)

نظرات (15)

250 كارتـــون با دوبلــه فـــارسي
4 شهریور 93 20:57
ســـــلاااااااااااااااااااااااااااااااااااامـــــــــــــــــ... دوســــت داريـــ برترين کارتون ها رو داشته باشي ؟؟ مگه نه؟ قيمــت هر کارتون فقــط و فقـــط 75 تومانـــه !! ارزش واقعي 250 کارتون اين مجموعه بيش از 500 هزار تومان خواهد بود از شمـــا دعـــوت مي کنم که از ايـــن محصــــول ديدن کنيتــــــد ! فرصت را از دست ندهيد ، با ما همــــــــراه شـــــــويد و به راحتي خريد کنيد... ابتدا خريد کنيد و بعد از دريافت انيميشن ها ، مبلغ انيميشن ها را پرداخت کنيد شـــــــــــــــــــــاد و پيــــــــــــــــــــروز باشــــــــــــــــــــــيد.....
مامان زهرا و فاطمه
5 شهریور 93 0:38
سلام عزیزم،ممنون که سر زدی
مامان مرجان
پاسخ
سلام عزیز.خواهش میکنم
مامان زهرا و فاطمه
5 شهریور 93 0:39
ان شاالله به سلامتی
مامان مرجان
پاسخ
ممنون سلامت باشین
مامان زهرا و فاطمه
5 شهریور 93 0:40
زندگي مي چرخد///// چه براي آنکه ميـــخندد///// چه براي آنکه ميــگريد./////
مامان مرجان
پاسخ
امیدوارم برای همه خوب بچرخد
فاطمه
5 شهریور 93 12:13
ممنون که سر زدی مرجان جوووووووووووووووووووووون
مامان مرجان
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم
فاطمه
5 شهریور 93 12:14
راستی آهنگت خیلی قشنگه
مامان مرجان
پاسخ
جدا؟خب خداروشکر همش تو این فکر بودم که به وبم میاد یا نه
فاطمه
5 شهریور 93 12:15
واییییییییییییی خیلی خوشحالم که مهدیار جون 2 ماهه شده
مامان مرجان
پاسخ
منم خوشحالم
فاطمه
5 شهریور 93 12:17
وای داره اشکم در میاد
مامان زهرا و فاطمه
5 شهریور 93 22:02
♥به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...! ♥ ♥مکـــث میکنـــــم ...! ♥ ♥انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را , ♥ ♥جـــــا گذاشتـــــه ام ! ♥ ♥مثلــــــــــا"... ♥ . ♥در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥ ♥در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی♥.
هستی مامی
6 شهریور 93 10:17
دختران فرشتگانی هستند از آسمان برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان این روز بر دختران دیروز و مادران امروز مبارک . . .
مامان مرجان
پاسخ
ممنون عزیزم
خانومی
6 شهریور 93 14:14
ای جونمممممممممممممم ایشالا خدا همیشه سایه پدر و مادرش همیشه بالای سرش باشه
مامان مرجان
پاسخ
مرسی عزیزم انشاالله
مامان زهرا و فاطمه
6 شهریور 93 19:52
بگذار سرنوشت هر راهی که می خواهد برود, ما راهمان جداست . بگذار این ابر ها تا می توانند ببارند ! یادت باشد ما چترمان خداست....
مبینا
7 شهریور 93 0:27
از دیروز هر چه می نوشتم عاشقانه بود از امروز هر چه بنویسم صادقانه است عاشقانه دوستت دارم
عاطفه
7 شهریور 93 17:27
دو ماهگیت مبارک عشقم
مامان مرجان
پاسخ
قربونت عزیزم
مامان لیلا
9 مهر 93 23:53
عزیزم منم از واکسن دوماهگی مهدی یارم میترسیدم ولی خدا رو شکر به خیر و سلامتی گذشت.مرجان جون منم مثل شما گریم گرفته بود.