عکس های هفته
بعد از حمام روزجمعه با پدر جانمان ،در بغلشان به خواب رفتیم
و در گهواره ی زیبایمان به ادامه ی خواب شیرین عصر جمعه پرداختیم
و اولین باری که به پارک رفتم(پایان مرداد93/جمعه)
تازه با عمو احمد جانمان و زینب بانو یش و بابایی ی عکس یادگاری هم انداختیم.
ااااااااپس عمو رضا جانمان کو؟؟
عمو رضااااااااااااااااااااااا
اینجا هستن.دارن با بابا جان مهدی مان عکس میندازند
پس من چی؟؟؟؟
مامان مرجانمان برایمان پیشبند بسته که اگر پنیرک بالا اوردیم لباسمان کثیف نشود.
یکشنبه شب هم عمو احمد جانمان امدند منزلمان
و کلیی در بغل عمویمان بودیم و کیف کردیم.
هرچند دختر عمویمان افتخار عکس گرفتن با ما را نمیداد اما با کلک های عموی خوبمان ی عکس ،مامان مرجانمان ازمان انداخت
ما هم به تلافیش ، اینگونه ژس گرفتیم
ببینید ، رویمان را برگرداندیم................
و این عکس روز سه شنبه( 4 ام شهریور )
دایی ماهان جانمان ،با یاسمین خانم و علی جان و عرفان جان هستند(دخترعمه و پسر عمو های مادر جانمان)
و ماهم که حضور نیافتیم زیراکه کمی بی حال بودیم و انگاری خواب اخر واکسن دوماهگیمان را روز قبلش زده بودیم.
دیروز هم خانه بابا جون علی مان بودیم ، و با گوشی دخمر عموی بزرگمان زهرا خانم چند عکس انداختیم
که مادرمان در اینده انهارا خواهد گذاشت.