در واپسین لحظات سال 1392
باران می بارد، به حرمت کداممان؟ نمی دانم!!!!!
من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است
خدا با همه جبروتش ناز می خرد
نیاز کن............................
پسرم ، این روزها که بی تعلق از همه چیز در جایی میان پاکی و عظمت آسمان و رهگذر زمین ، می کوشی
تا زندگی را بیاموزی با تمام وجود ، بی وقفه و منسجم به لحظه آمدنت می اندیشم.
به روزی که در همین نزدیکی ها، سروش آمدن سر خواهی داد و تمام دستان خالیم را پر از حس قشنگ
بودنت خواهی کرد.
مهدیارم چه خبر از آن سوتر ها!!!
رنگ و بوی خدا مدتی است به واسطه زمینی شدنم چون همیشه نیست هر چند معجزه وجودت خواسته و
ناخواسته دستانم را به آسمان می برد تا شاکر نعمت های بیکران پروردگارم بمانم .
خدایم خوب است ؟؟ از آنجاییکه لطفش به روزگارم دایم است قهرش را تاب ندارم و نمی فهمم ، دوستم
دارد؟؟؟
بگو دارد مادر،، که اگر نداشت فرشته آسمانی خود را هدیه قشنگ این روزهایم نمی کرد...............
برایم دعا می کنی مادر؟؟
دعا می کنی لااقل این روزها که پیامبر شده ام و معجزه حمل می کنم عطر خوب خدا در دقایقم موج بزند و
حضورش در لحظاتم پررنگ و موثر باقی بماند.
دعایم کن پسرم ، دعا کن در سال نو به واسطه حضور پاکت عظمت نعمت هایش را شاکر باشم و کفران نعمت
هایش موجب رنجش نگاه پروردگارم نگردد.
پسرم ، مهدیار مادر
نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های
بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.
پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی .
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
پیشاپیش سال نو مبارک